• سرود ميلاد حضرت مهدي سلام الله عليه
#غلامرضا_سازگار 
#زهير_سازگار 
#مرآت_ولايت 
#نيمه_شعبان
#موسسه_هلال
    38 0
    سرود ميلاد حضرت مهدي سلام الله عليه #غلامرضا_سازگار #زهير_سازگار #مرآت_ولايت #نيمه_شعبان #موسسه_هلال
  • سرود ميلاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
🌞🌞
ز گهـوارۀ مهدی  شود بوی خدا حس
بریزید گل یاس  به پـای گل نرگس
شده سامره گلشن
حسن چشم تو روشن

بگیرید به کف جان  که دلـدار رسیده
بیاییـد که یوسف  بـه بـازار رسیده
شده سامره گلشن
حسن چشم تو روشن 
نبی را ثمـر آمد  علـی را قمـر آمد
رضا را جگر آمد  حسـن را پسر آمد
شده سامره گلشن
حسن چشم تو روشن

به رخ سورۀ فرقان  بـه لب آیۀ قرآن
کفش بحر کرامت  دلش مرکز ایمان
شده سامره گلشن
حسن چشم تو روشن

در این دورۀ غیبت  نشستیم حضورش
همـه منتظرم من  بـه امیـد ظهورش
شده سامره گلشن
حسن چشم تو روشن

بـه یــارب امامـان 	به آمین محمّد
به کامل به ظهورش  شود دین محمد
شده سامره گلشن 
حسن چشم تو روشن

خبر بر همه عالم  رود سینه به سینه
کـه ریحانـۀ زهرا  می‌آیـد بـه مدینه
شده سامره گلشن
حسن چشم تو روشن
#غلامرضا_سازگار 
#نيمه_شعبان
#سرود
#موسسه_هلال
    41 0
    سرود ميلاد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 🌞🌞 ز گهـوارۀ مهدی شود بوی خدا حس بریزید گل یاس به پـای گل نرگس شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن بگیرید به کف جان که دلـدار رسیده بیاییـد که یوسف بـه بـازار رسیده شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن نبی را ثمـر آمد علـی را قمـر آمد رضا را جگر آمد حسـن را پسر آمد شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن به رخ سورۀ فرقان بـه لب آیۀ قرآن کفش بحر کرامت دلش مرکز ایمان شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن در این دورۀ غیبت نشستیم حضورش همـه منتظرم من بـه امیـد ظهورش شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن بـه یــارب امامـان به آمین محمّد به کامل به ظهورش شود دین محمد شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن خبر بر همه عالم رود سینه به سینه کـه ریحانـۀ زهرا می‌آیـد بـه مدینه شده سامره گلشن حسن چشم تو روشن #غلامرضا_سازگار #نيمه_شعبان #سرود #موسسه_هلال
  • (بحر طویل در ولادت و مدح حضرت علی اکبر علیه السلام)
🌞
همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است و یا یازده غره شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد، عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش به جلالش به جمالش، همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش، که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را. 
خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخة صور و نگهش آینة نور و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا، به لبش منطق موسی، همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش همه دادند سلامش همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را. 
نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلة افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش آیة ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتة راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه  از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را. 
چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب تو نَسَب من نَسَب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم، ادامه👇
    62 1
    (بحر طویل در ولادت و مدح حضرت علی اکبر علیه السلام) 🌞 همه در حیرتم امشب، که شب هیفده ماه ربیع است و یا یازده غره شعبان معظم، شب میلاد محمد شده یا آینة طلعت نورانی احمد به سر دست حسین است و یا آمده از غار حرا باز محمد، عجبا این گل نورسته علی اکبر لیلاست، بگو یوسف زهرا است، بگو آینة طلعت طاهاست، بگو دسته گل فاطمة ام ابیهاست، بگو روح بتول است، بگو جان رسول است، سلام و صلوات همه بر خُلق و خصالش به جلالش به جمالش، همه مبهوت کمالش همه مشتاق وصالش، که سراپاست همه آینه احمد و آلش، چه به خلقت چه به طینت چه به صورت چه به سیرت چه به قامت چه به هیبت، همه بینید در این خال و خط و چهره گل روی رسول دو سرا را. خانة یوسف زهراست زیارتگه پیغمبر اکرم نگه آل محمد به جمالی است که خود شاهد رخسار دل آرای محمد شده اینک، همگی چشم گشودند به سویش، به گمانم که گره خورده دل نور دل فاطمه بر طرّة مویش، شده جا در بغل عمه و آغوش عمویش، نگه ماه بنی هاشمیان بر گل رویش، نفسش نفخة صور و نگهش آینة نور و قدش نخلة طور و به دمش معجز عیسا، به لبش منطق موسی، همه ماتش همه مستش همه دادند به هم دست به دستش، همه گل بوسه گرفتند ز پیشانی و لعل لب و خورشید جمالش همه دادند سلامش همه دیدند به مهر رخ او وجه خدا را. نگه از دامن مادر به گل روی پدر دوخته گویی، که ز شیری به تجلای الهی شده چون شعلة افروخته، سر تا به قدم سوخته، از روز ولادت بسی آموخته این درس که باید به جراحات تنش آیة ایثار و شهادت همه تفسیر شود، سینة پاکش هدف تیر شود، طعمة شمشیر شود، با نگه خود به پدر کرده ز گهواره اشاره که منم کشتة راهت، تو رسول اللهی و من چو علی شیر سپاهت، بنواز ای پدر عالم هستی، علی اکبر پسرت را به نگاهت، منم آن کودک شیری که ز شیری دل خود را به تو بستم، به فدایت همه هستم، تن و جان و سر و دستم، من و آن عهد که درعالم زر بستم و هرگز نشکستم، پسر فاطمه  از جام تولای تو مستم، تو دعا کن تو دعا کن که سرافراز کنم تا صف محشر شهدا را. چه برازنده بود نام علی بهر من آن هم ز لب تو، که وجودم همه گردیده پر از تاب و تب تو، به خدایی خدا پیشتر از آمدنم بوده دلم در طلب تو، به جز این نیست که باشد حَسَب من حَسَب تو نَسَب من نَسَب تو، به خدا مثل علی در صف پیکار برآرم ز جگر نعره و یکباره زنم چون شرر نار به قلب صف اشرار، که گوید به من احسن به صف کرب و بلا حیدر کرار و زند خنده به شمشیر و به آن صولت و آن نیرو و آن غیرت و آن شوکت و عزّ و شرفم احمد مختار، سزد از دل گهواره به عالم کنم اعلام که ای خلق جهان من به نبی نور دو عینم، ادامه👇
  • ‍ ‍ 🌸  #سرود_میلاد_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام ‏🔹 @helalcanal 🔸جلوه مصباح الهدی به همه ارض و سماء سرزده
🔸قاصد رحمت همه جا ز ره صدق و صفا در زده
🔸وجه خدای ازلی به جهان جلوه دیگر زده
🔸شب درود و صلوات آمده
🔸عید سفینه النجاه آمده
🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🔹 @helalcanal 🔸روشنی چشم نبی بود از جلوه روی حسین
🔸خنده زنان گریه کنان زده بوسه به گلوی حسین
🔸لیله قدر علوی به سیه طــره موی حسین
🔸فطرس بیچارۀ پرسوخته
🔸دیده به گهواره او دوخته
🍀 (یاحسین یاحسین) ‏@helalcanal 🔸سائل درگاه حسین علم افراشته در عالمین
🔸من چه بگویم سخن از شرف و عزّت آن نور عین
🔸از دو لب ختم رسل، بشنو ذکر«اَنَا من حسین»
🔸زادۀ خیرالبشر است این پسر
🔸برهمه هستی پدراست این پسر
🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🔹 @helalcanal 🔸خلق سموات و زمین همگان مست ولای حسین
🔸خیل رسل را به جگر عطـش جام ولای حسین
🔸کیست به جز ذات خدا که کند مدح و ثنای حسین
🔸اوست کسی که خونبهایش خداست
🔸مادح و مرثیه سرایش خداست
🍀 (یاحسین یاحسین) 🔸سرزده در گلشن وحی، سحر از بیت علی آفتاب
🔸محو جمالش شده‌اند نبی و فاطمه و بوتراب
🔸به گفتۀ روح خدا که بود رهبر این انقلاب
🔸عید حسین و روز پاسدار است
🔸این بهترین مدال افتخار است
🍀 (یاحسین یاحسین) 🔸ای به مزار و حرمت همی از سنگر یاران سلام
🔸بر تو و خیل شهدا ز لب پیر جماران سلام
🔸بر تن سرباز رهت که شده گلوله باران سلام
🔸قسم به سوز دل اهل ولا
🔸دل مرا کن از کرم کربلا
🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🔹 @helalcanal 🔸ای که پیمبر به لَبَت همه دم بوسه مکرّر زده
🔸مرغ دل ما همه شب به سوی کرب و بلا پرزده
🔸آتش هجرت به خدا به دل ما همه آذر زده
🔸بر سر ما شور ولایت بده
🔸بر دل ما نور ولایت بده
🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🌐 www.madayeh.com 🔹 #موسسه_هنر_و_ادبیات_هلال 🔹 #اهل_بیت_علیهم_السلام 🔹 #حضرت_امام_حسین_علیه_السلام 🔹 #شعر_آیینی 🔹 #شعبانیه
🔹 #غلامرضا_سازگار
    35 0
    ‍ ‍ 🌸 #سرود_میلاد_حضرت_امام_حسین_علیه_السلام ‏🔹 @helalcanal 🔸جلوه مصباح الهدی به همه ارض و سماء سرزده 🔸قاصد رحمت همه جا ز ره صدق و صفا در زده 🔸وجه خدای ازلی به جهان جلوه دیگر زده 🔸شب درود و صلوات آمده 🔸عید سفینه النجاه آمده 🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🔹 @helalcanal 🔸روشنی چشم نبی بود از جلوه روی حسین 🔸خنده زنان گریه کنان زده بوسه به گلوی حسین 🔸لیله قدر علوی به سیه طــره موی حسین 🔸فطرس بیچارۀ پرسوخته 🔸دیده به گهواره او دوخته 🍀 (یاحسین یاحسین) ‏@helalcanal 🔸سائل درگاه حسین علم افراشته در عالمین 🔸من چه بگویم سخن از شرف و عزّت آن نور عین 🔸از دو لب ختم رسل، بشنو ذکر«اَنَا من حسین» 🔸زادۀ خیرالبشر است این پسر 🔸برهمه هستی پدراست این پسر 🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🔹 @helalcanal 🔸خلق سموات و زمین همگان مست ولای حسین 🔸خیل رسل را به جگر عطـش جام ولای حسین 🔸کیست به جز ذات خدا که کند مدح و ثنای حسین 🔸اوست کسی که خونبهایش خداست 🔸مادح و مرثیه سرایش خداست 🍀 (یاحسین یاحسین) 🔸سرزده در گلشن وحی، سحر از بیت علی آفتاب 🔸محو جمالش شده‌اند نبی و فاطمه و بوتراب 🔸به گفتۀ روح خدا که بود رهبر این انقلاب 🔸عید حسین و روز پاسدار است 🔸این بهترین مدال افتخار است 🍀 (یاحسین یاحسین) 🔸ای به مزار و حرمت همی از سنگر یاران سلام 🔸بر تو و خیل شهدا ز لب پیر جماران سلام 🔸بر تن سرباز رهت که شده گلوله باران سلام 🔸قسم به سوز دل اهل ولا 🔸دل مرا کن از کرم کربلا 🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🔹 @helalcanal 🔸ای که پیمبر به لَبَت همه دم بوسه مکرّر زده 🔸مرغ دل ما همه شب به سوی کرب و بلا پرزده 🔸آتش هجرت به خدا به دل ما همه آذر زده 🔸بر سر ما شور ولایت بده 🔸بر دل ما نور ولایت بده 🍀 (یاحسین یاحسین) ‏🌐 www.madayeh.com 🔹 #موسسه_هنر_و_ادبیات_هلال 🔹 #اهل_بیت_علیهم_السلام 🔹 #حضرت_امام_حسین_علیه_السلام 🔹 #شعر_آیینی 🔹 #شعبانیه 🔹 #غلامرضا_سازگار
  • در مدح و مصیبت حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهما السلام
***
ای بـاب مـراد خلق عالم
سر تا به قدم رسول‌اکرم
هفتم ولـی خدای منـان! 
مهر تو روان دین و ایمان 
قرص قمرِ امام صادق 
نور بصرِ امام صادق 
گفتـار تو چون کلام قرآن 
در هـر نفست پیام قرآن 
صحـن تو تمـام آسمان‌ها 
دوران امـامتت زمـان‌هـا 
چشم همـه بـر عنـایت تو 
سرمایـۀ‌ مـا ولایـت تـو 
تو بـاب مـراد عالـم استی
تـو کعبـۀ روح آدم استی 
تو دسـت عنـایت خـدایی 
از خلق جهان گره‌گشایی 
ای روح، کبوتـر حــریمت 
عالم همه بر در حـریمت 
موسایی و عالم است طورت 
گردیده کلیم، غرق نورت 
دل‌های شکسته کاظمینت 
خواندنـد امـام، عالمینت 
از دسـت تـو کار حیدر آید 
ز انگشت تو فتح خیبر آید 
در حبسی و خلق، پای‌بستت 
سررشتۀ آسمان به دستت 
معـراج تـو بود قعر زندان 
خلوتگـه ذات حی منان 
پیشانی خود نهاده بر خاک 
بگذاشته پا به فرق افلاک 
گردیـده نمـاز، سرفرازت 
آورده نـماز بـــر نمـازت 
زندان شده محفل وصالت 
آغوش خـدای ذوالجلالت 
زنجیـر، سلام بر تو می‌داد
 از دوست پیام بر تو می‌داد 
ای گل ز تو آبـرو گـرفته 
محبوبِ به حبس خو گرفته! 
زندان تو لطف کامل ماست 
اشک تو چراغ محفل ماست 
اینجا که فراق نیست در بین 
بر توست مقام قاب قوسین 
اینجا که تجلی خدایی‌ست 
تاریکی حبس، روشنایی‌ست 
افسوس که حرمتت شکستند 
بازوی تو را به حبس بستند 
در شأن تو شاخه‌های گل بود 
کی شأن تو حلقه‌های غل بود؟ 
زجرت به هـزار قهـر دادند 
در زیر شکنجه زهر دادند 
زندانــی عتــرت پیمبــر 
افسوس که لحظه‌های آخر 
دل شیفتـۀ مدینـه‌ات بـود 
زنجیر به روی سینه‌ات بود 
پیوستـه سـلام بی‌نیـازت 
بر لحظۀ آخـرین نمـازت 
با آن همه دختـر و پسرها 
رفتی ز جهان غریب و تنها 
معصومه کجاست تا که آید 
زنجیـر ز گـردنت گشاید؟ 
با آن که به حبس می‌زدی پر 
تابوت تو گشته تختـۀ در 
مردم که جنازۀ تـو دیدند 
فریاد ز سـوز دل کشیدند 
تابوت تو را به شهر غربت 
بردنـد ولـی به اوج عزت 
بعد از ضرباتِ حلقـۀ غل 
تابوت تو گشت غرق در گل 
دیگـر نزدنـد تیــر کینت 
کی سنگ زدند بر جبینت؟ 
دیگر نبرید کس سرت را 
دیگـر نزدنــد دختـرت را 
تا از جگرش شراره خیزد
«میثم» به غم تو اشک ریزد
#غلامرضا_سازگار 
#نخل_ميثم
#موسسه_هلال
#شعر_آييني
    57 0
    در مدح و مصیبت حضرت موسی‌بن‌جعفر علیهما السلام *** ای بـاب مـراد خلق عالم سر تا به قدم رسول‌اکرم هفتم ولـی خدای منـان! مهر تو روان دین و ایمان قرص قمرِ امام صادق نور بصرِ امام صادق گفتـار تو چون کلام قرآن در هـر نفست پیام قرآن صحـن تو تمـام آسمان‌ها دوران امـامتت زمـان‌هـا چشم همـه بـر عنـایت تو سرمایـۀ‌ مـا ولایـت تـو تو بـاب مـراد عالـم استی تـو کعبـۀ روح آدم استی تو دسـت عنـایت خـدایی از خلق جهان گره‌گشایی ای روح، کبوتـر حــریمت عالم همه بر در حـریمت موسایی و عالم است طورت گردیده کلیم، غرق نورت دل‌های شکسته کاظمینت خواندنـد امـام، عالمینت از دسـت تـو کار حیدر آید ز انگشت تو فتح خیبر آید در حبسی و خلق، پای‌بستت سررشتۀ آسمان به دستت معـراج تـو بود قعر زندان خلوتگـه ذات حی منان پیشانی خود نهاده بر خاک بگذاشته پا به فرق افلاک گردیـده نمـاز، سرفرازت آورده نـماز بـــر نمـازت زندان شده محفل وصالت آغوش خـدای ذوالجلالت زنجیـر، سلام بر تو می‌داد از دوست پیام بر تو می‌داد ای گل ز تو آبـرو گـرفته محبوبِ به حبس خو گرفته! زندان تو لطف کامل ماست اشک تو چراغ محفل ماست اینجا که فراق نیست در بین بر توست مقام قاب قوسین اینجا که تجلی خدایی‌ست تاریکی حبس، روشنایی‌ست افسوس که حرمتت شکستند بازوی تو را به حبس بستند در شأن تو شاخه‌های گل بود کی شأن تو حلقه‌های غل بود؟ زجرت به هـزار قهـر دادند در زیر شکنجه زهر دادند زندانــی عتــرت پیمبــر افسوس که لحظه‌های آخر دل شیفتـۀ مدینـه‌ات بـود زنجیر به روی سینه‌ات بود پیوستـه سـلام بی‌نیـازت بر لحظۀ آخـرین نمـازت با آن همه دختـر و پسرها رفتی ز جهان غریب و تنها معصومه کجاست تا که آید زنجیـر ز گـردنت گشاید؟ با آن که به حبس می‌زدی پر تابوت تو گشته تختـۀ در مردم که جنازۀ تـو دیدند فریاد ز سـوز دل کشیدند تابوت تو را به شهر غربت بردنـد ولـی به اوج عزت بعد از ضرباتِ حلقـۀ غل تابوت تو گشت غرق در گل دیگـر نزدنـد تیــر کینت کی سنگ زدند بر جبینت؟ دیگر نبرید کس سرت را دیگـر نزدنــد دختـرت را تا از جگرش شراره خیزد «میثم» به غم تو اشک ریزد #غلامرضا_سازگار #نخل_ميثم #موسسه_هلال #شعر_آييني
  • (امام صبر)
****
ای مــادر پیـامبـران در مقــامِ صبر 
تا حشر، صابـران جهـان را امـامِ صبر 
از سن کودکـی سخنت نـوش فاطمه 
مثـل حسـین، زینـت آغـوش فـاطمه 
سـر تـا قـدم تمـام تجـلای حیدری 
زیـن ابـی و زینـب کبــرای حیدری 
بیـن دو آفتــاب ولایــت ستــاره‌ای 
در چشـم اهـل‌بیت، حسین دوبـاره‌ای 
در گفتن ثنای تو طول زمان کم است 
بر چون تو شیرزن لقب قهرمان کم است 
بایـد نمــاز، سجـده بـرد بر سجود تو 
ای پنج‌تن خلاصه شـده در وجـود تو 
وقتی که بر خطابه زبان بـاز مـی‌کنی 
الحق که مثل فاطمه اعجـاز می‌کنی 
وقـت خطابه نطق تو یادآور علی‌ست 
در شهر کوفه محمل تو منبر علی‌ست 
زهـراست کوثر نبـی و کوثرش تویی 
شهر شهادت است حسین و درش تویی 
روح الامیـن وحــی خـدا ساربـان تو 
خورشیـد نـوک نیـزه شده سایبان تو 
بیت‌الحـرام خـاص خــدا کعبـۀ دلت 
گردد حسین بر سـر نـی دور محملت 
وقتی تو را به حنجـر خونین نگاه بود 
دانشگــه مقــاومتت قتلگــاه بــود 
می‌بود اگر به مقتل خون با تو همنشین 
ایـوب هم بـه صبر تو می‌گفت آفرین! 
کـردی نثـار خون خـدا اشک دیده را 
دادی بـه مــا پیــام گلـوی بریـده را 
گردیده بود مقتـل خون حائر حسین 
تـو زیـر تازیانه شـدی زائـر حسین 
بر جـای‌جـای تیر و سنان بوسه‌هـا زدی 
با جد خـود رسـول خـدا هم‌سخـن شدی 
گفتـی کــه ای درود خـدا بــر روان تـو 
گفتـی که ای سـلام ملایـک بـه جان تو 
این کشتـۀ فتـاده به هامون حسین توست 
این صید دست و پا زده در خون حسین توست 
آری تـو بـر رسـول خدا روضه خوانده‌ای 
در ســوک سیـدالشهـدا روضه خوانده‌ای 
مـه‌طلعتـان بـه چهـره کشیدند چنگ‌ها 
خـون می‌گریستنـد بـرای تـو سنـگ‌ها 
نیزه شکسته‌هـا بـه سویت چشم دوختند 
بـا شعله‌هــای آه تـو پیــوسته سوختند 
در حیرتـم چـگونـه زیارت جـدا شـدی 
گویـی هـزار بـار بــه مقتـل فـدا شدی 
وقتـی جــدا شـدی ز بــرادر بـه قتلگاه 
می‌شد به پیش چشم ترت آسمـان سیاه 
زاد تـو سـوز و زمـزمه و اشـک آه بود 
می‌رفتــی نگــاه تــو در قتلگـاه بود 
ناگـــه ز قتلگــاه ندایــی بلنــد شد 
زآن حنجــر بریـده صدایـی بلنـد شد 
خواهر! برو که همره تو دست داور است 
تو شیری و زبان تو شمشیر حیدر است 
دیگـر کلیـد فتـح الهـی زبـان توست 
هرجا سفر کنی سر من ساربان توست
#غلامرضا_سازگار 
#شعر_آیینی 
#موسسه_هلال
    53 0
    (امام صبر) **** ای مــادر پیـامبـران در مقــامِ صبر تا حشر، صابـران جهـان را امـامِ صبر از سن کودکـی سخنت نـوش فاطمه مثـل حسـین، زینـت آغـوش فـاطمه سـر تـا قـدم تمـام تجـلای حیدری زیـن ابـی و زینـب کبــرای حیدری بیـن دو آفتــاب ولایــت ستــاره‌ای در چشـم اهـل‌بیت، حسین دوبـاره‌ای در گفتن ثنای تو طول زمان کم است بر چون تو شیرزن لقب قهرمان کم است بایـد نمــاز، سجـده بـرد بر سجود تو ای پنج‌تن خلاصه شـده در وجـود تو وقتی که بر خطابه زبان بـاز مـی‌کنی الحق که مثل فاطمه اعجـاز می‌کنی وقـت خطابه نطق تو یادآور علی‌ست در شهر کوفه محمل تو منبر علی‌ست زهـراست کوثر نبـی و کوثرش تویی شهر شهادت است حسین و درش تویی روح الامیـن وحــی خـدا ساربـان تو خورشیـد نـوک نیـزه شده سایبان تو بیت‌الحـرام خـاص خــدا کعبـۀ دلت گردد حسین بر سـر نـی دور محملت وقتی تو را به حنجـر خونین نگاه بود دانشگــه مقــاومتت قتلگــاه بــود می‌بود اگر به مقتل خون با تو همنشین ایـوب هم بـه صبر تو می‌گفت آفرین! کـردی نثـار خون خـدا اشک دیده را دادی بـه مــا پیــام گلـوی بریـده را گردیده بود مقتـل خون حائر حسین تـو زیـر تازیانه شـدی زائـر حسین بر جـای‌جـای تیر و سنان بوسه‌هـا زدی با جد خـود رسـول خـدا هم‌سخـن شدی گفتـی کــه ای درود خـدا بــر روان تـو گفتـی که ای سـلام ملایـک بـه جان تو این کشتـۀ فتـاده به هامون حسین توست این صید دست و پا زده در خون حسین توست آری تـو بـر رسـول خدا روضه خوانده‌ای در ســوک سیـدالشهـدا روضه خوانده‌ای مـه‌طلعتـان بـه چهـره کشیدند چنگ‌ها خـون می‌گریستنـد بـرای تـو سنـگ‌ها نیزه شکسته‌هـا بـه سویت چشم دوختند بـا شعله‌هــای آه تـو پیــوسته سوختند در حیرتـم چـگونـه زیارت جـدا شـدی گویـی هـزار بـار بــه مقتـل فـدا شدی وقتـی جــدا شـدی ز بــرادر بـه قتلگاه می‌شد به پیش چشم ترت آسمـان سیاه زاد تـو سـوز و زمـزمه و اشـک آه بود می‌رفتــی نگــاه تــو در قتلگـاه بود ناگـــه ز قتلگــاه ندایــی بلنــد شد زآن حنجــر بریـده صدایـی بلنـد شد خواهر! برو که همره تو دست داور است تو شیری و زبان تو شمشیر حیدر است دیگـر کلیـد فتـح الهـی زبـان توست هرجا سفر کنی سر من ساربان توست #غلامرضا_سازگار #شعر_آیینی #موسسه_هلال