0
0
اسفندگان فرخنده باد🌾 اسفندروز از اسفندماه، یعنی پنجم اسفند، جشن اسفندگان یا «سپندارمزدگان»، از جشنهای برجستهی ایرانی، است چرا که از روزگارانی کهن در فرهنگ ایرانی این روز روزی برای گرامیداشت زمینِ بارور و بانوان دانسته میشده است. جشن اسفندگان، یادمانی بسیار کهن از اسطورههای زایش و باروری است. واژهی فارسی اسفند یا «اسفندارمذ/ سِپندارمَذ» از واژهی پهلوی «سِپَندارمَد/ سپندارمَت» و اوستایی «سِپَنتَهآرمَئیتی» برگرفته شده است. اصل این نام همانا «آرمئیتی» به معنی فروتنی و بردباری است که واژهی «سپنته/ سپند» به معنای پاک و مقدس، برای احترام و گرامیداشت بیشتر، به آن افزوده شده است. نامگذاری آخرین ماه فصل زمستان بهنام اسفند یا سپندارمذ نیز از همین ویژگیِ باروری و زایندگی زمین سرچشمه گرفته است چرا که در همین ماه، نخستین جوانهها از خاک سر بر میزند و زایش دوبارهی زمین را نوید میدهد. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه، که در سال ۳۹۱ هجری تألیف کرده است، از جشن اسپندگان/ مَردگیران/ مژدهگیران به عنوان جشنی کهن یاد میکند. به بیان او، «اسفندارمذ» ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگاهبان زنان شوهردوست و پارسا و درستکار بوده است. او همچنین نقل میکند که در آن زمان این جشن را با نام «مَردگیران» میشناختهاند، به این معنا که زنان از مردان خود هدیهای میگرفتهاند. زنان نه تنها از دهشهایی برخوردار میشدند، بلکه به نوعی در این روز فرمانروایی میکردند و مردان باید که از آنان فرمان میبردند. بهگفتهی پژوهشگران، این جشن هنوز هم با نام «اسفندی» در روستاهایی پیرامونِ برخی نواحی مرکزی ایران برگزار میشود و زنان در این روز، برای خوشنودی ایزدبانوی پشتیبان باروری خود، آشی نیز میپزند که بهنام همین جشن، «آش اسفندی» نامیده میشود. نیز چندین دهه پیش از این، به پیشنهاد استاد «ابراهیم پورداوود» روز پنجم اسفند به عنوان روز پرستار شناخته شده بود و به طور رسمی برگزار میشد. در این روز، برای ارجگزاری خدمت ارزندهی پرستاران، آیینهایی به اجرا درمیآمد که در آنها با پیشکش شاخههای گل بیدمشک (گل ویژهی امشاسْپَند بانو اسپندارمذ در اسطورههای کهن) پرستاران میهنمان را مینواختند. طرح از بانو هما اسحاقی 🌾 @anjomanafraz www.anjomanafraz.com
0
0
🔸گزارش تصویری از نخستین روز نمایشگاه آثار برگزیده طراحی جشن های ایرانی 🔸 ضمن سپاس از همه هنرمندان گرامي كه در چهارمين فراخوان طراحي كارتهاي شادباش جشنهاي ايراني مشاركت نمودند و به ويژه عزيزاني كه طرح آنها جهت نمايش در گالري نگر انتخاب شد، به آگاهي مي رساند كه به سبب برخي مشكلات و محدوديتهايي كه خارج از كنترل انجمن فرهنگي افراز بوده است، متاسفانه امكان برگزاري نمايشگاه براي روزهاي دوشنبه و سه شنبه مورخ ٤ و ٥ اسفند فراهم نگرديده ‼️ روز يكشنبه مورخ ٣ اسفند روز آخر نمايشگاه خواهد بود.‼️ طراحان به ترتیب آثار ١- بانو مائده کیهان - طرح نوروز ٢-بانو سحر اسمعیل طهرانی - طرح یلدا ٣- آقای همایون بهرامی - طرح تیرگان ۴- بانو مائده کیهان - طرح سده @anjomanafraz @negar_art_gallery www.anjomanafraz.com #انجمن_فرهنگی_افراز #چهارمین_فراخوان_طراحی_جشن_های_ایرانی
0
0
🔸نتایج🔸 #چهارمین_فراخوان_طراحی_کارت�های_شادباش_جشن�های_ایرانی #انجمن_فرهنگي_افراز و #گالري_نگر در روز دوشنبه و سه� شنبه مورخ ٢٧ و ٢٨ بهمن ١٣٩٩ نشست�های داوری آثار دریافتی چهارمین فراخوان طراحی کارت�های شادباش جشن�های ایرانی در محل گالری نگر و با حضور زروان روحبخشان، سعید مزینانی، بویه ساداتنیا، رائیکا خورشیدیان و لیلا رستمیشکوه برگزار گردید. آثار بر اساس شش معیار ترکیب� بندي و رنگ، خلاقانه بودن، انتقال مفهوم (موضوع�های اصلی و فرعی فراخوان)، مواد و تکنیک، محتوا و تناسب با مدیا مورد ارزیابی قرار گرفت. در این نشست تعداد ٦٥ اثر از ١٨ هنرمند در شش موضوع اصلی نوروز، تیرگان، مهرگان، یلدا، سده و اسفندگان و یک موضوع خارج از مسابقه (شاهنامه) مورد ارزیابی قرار گرفت. برای موضوع روز بزرگ�داشت کورش بزرگ طرحی دریافت نشد. نتیجه ارزیابی به شرح زیر اعلام می�گردد: ١- تعداد ١٨ اثر که بالاترین امتیاز را به خود اختصاص دادند جهت نمایش در نمایشگاه آثار نقاشی جشن�های ایرانی در گالری نگر انتخاب شدند. این آثار عبارتند از: طرح نوروز از مائده کیهان، دو طرح نوروز از مریم اسدی، طرح نوروز از همایون بهرامی، طرح تیرگان از نفیسه محمدی، طرح تیرگان از همایون بهرامی، طرح یلدا از ترانه دهقانی، طرح (دوم) یلدا از سحر اسمعيل طهراني، طرح یلدا مینا موسوی، طرح یلدا از پروا کارخانه، طرح سده از مائده کیهان، طرح سده از نفیسه محمدی، طرح اسفندگان از آرام علائی�اردبیلی، طرح (چهارم) اسفندگان از الهام شیروی، طرح (نخست) اسفندگان از الهام حیدری، طرح اسفندگان از نفیسه محمدی و دو طرح شاهنامه (موضوع خارج از مسابقه) از الهام شیروی. ٢- پنج طرح برگزیده فراخوان، بدون در نظر گرفتن رتبه، عبارت است از: طرح نوروز از مائده کیهان، طرح یلدا از مینا موسوی، طرح (نخست) نوروز از مریم اسدی، طرح اسفندگان از آرام علائی اردبیلی و طرح (دوم) شاهنامه از آلاله شیروی. @negar_art_gallery @anjomanafraz www.anjomanafraz.com
0
0
بیست و هشتم بهمن زادروز #صادق_هدایت نویسنده و مترجم ایرانی و یکی از پایه گذاران #ادبیات_نوین و #داستان_کوتاه_نویسی و خالق #سه_قطره_خون و #زنده_به_گور و #بوف_کور است. بخشی از کتاب بوف کور ... من سعی خواهم کرد آنچه را که یادم هست، آنچه را که از ارتباط وقایع در نظرم مانده بنویسم، شاید بتوانم راجع بآن یک قضاوت کلی بکنم ؛ نه،فقط اطمینان حاصل بکنم و یا اصلا خودم بتوانم باور بکنم - چون برای من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور بکنند یا نکنند-فقط میترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم- زیرا در طی تجربیات زندگی باین مطلب برخوردم که چه ورطهی هولناکی میان من و دیگران وجود دارد و فهمیدم که تا ممکن است باید خاموش شد، تا ممکن است باید افکار خودم را برای خودم نگهدارم و اگر حالا تصمیم گرفتم که بنویسم ، فقط برای اینست که خودم را به سایه ام معرفی کنم - سایه ای که روی دیوار خمیده ومثل این است که هرچه می نویسم با اشتهای هر چه تمام تر می بلعد -برای اوست که می خواهم آزمایشی بکنم: ببینم شاید بتوانیم یکدیگر را بهتر بشناسیم. چون از زمانی که همهی روابط خودم را با دیگران بریده ام می خواهم خودم را بهتر بشناسم....
0
0
آرش به درد فریاد میکند: ای پدر، چرا به من گریستن نیاموختی؟ و سایه میلغزد: این منم که باید بگریم ای آرش، این منم. آرش به درد میماند: ای خداوندِ من، آیا تو هم شنیدهای؟ و خداوند بی پاسخ. پس آرش زانو به زانو بر خاک میرود: آیا تو دیگر فرزندت را نمیشناسی؟ این شگفت نیست؛ زیرا اینک من نیز خود را نمیدانم. آنک مه از ایشان دور میشود و سایه میگوید: همه کس به تو پشت کردهاند آرش. تو تنهایی. ... جز تو کسی با تو نخواهد بود، آرش. این تیر _ اگر که بتوانی _ با دلِ خود بینداز نه بازوی خود. بخشی از «برخوانی آرش» از کتاب سهبرخوانی نوشته بهرام بیضایی. اجرا شده در نشست مجازی بخش نمایشنامهخوانی کارگروه هنر انجمن فرهنگی افراز. #بهرام_بیضایی #نمایشنامه_خوانی #انجمن_فرهنگی_افراز @anjomanafraz www.anjomanafraz.com
0
0
جوانه ی لوبیا مثل جوجه ای درآمده از تخم، بیرون می آمد. آن جوانه شکل گیاه نبود. شبیه موجودی واقعی بود. به مار کوچکی میمانست که سرش به یک طرف خم شده و سه تا برجستگی کوچک مثل دوتا چشم و یک دهان داشت. کمی بعد آن سر کوچولو شروع میکرد به لرزیدن. مثل بچه ای که بخواهد اولین قدم هایش را بردارد اما هنوز پایش آنقدر توان ندارد که وزنش را تحمل کنند. آن وقت بود که پدر میله ای نازک را در زمین فرو می کرد و آن جوانه ی کوچولو بهشتکیه میدادو کم کم به آن می پیچید و آنقدر به آسمان نزدیک می شد که می توانست اسرار باغی را که دورش دیوار کوتاهی کشیده بودند بفهمد. پشت آن دیوارها چیزی جز جنگ نبود، اما آن کله ی کوچولو جنگ را نمی شناخت و چیزی از آن نمی دانست. گزيده اي از كتاب: #پنه_لوپه_به_جنگ_می_رود نوشته ي #اوریانا_فالاچی؛ ترجمه #فرشته_اکبرپور #كارگروه_كتابخواني #انجمن_فرهنگي_افراز @anjomanafraz www.anjomanafraz.com